طاهاطاها، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

قصه من و طاها

برگشتیم... ورود به ده ماهگی

سلام خوشگلم.بالاخره دوشنبه ۲۴ شهریور برگشتیم خونه.دقیقا سر نه ماهگی تمامت.خوب بود و خوش گذشت.چون دیدارها تازه شد. اتفاقات مهم این مدت : توی هشت ماه و بیست و شش روزگیت یعنی بیست شهریور پنجشنبه؛ سومین دندونت یا همون دندون جلویی از بال جونه زد و اومد بیرون.دیروز هم چهارشنبه ۲۷ شهریور توی نه ماه و سه روزگیت خودت دوبار تنهایی از روی زمین بلند شدی.امروز هم برای اولین بار یک قدم تنهایی برداشتی.صبح بردمت چکاپ نه ماهگی.همه چیز خوب بود.بعدش هم چهل دقیقه گذاشتمت پیش مادر جونت تا تنهایی کنارش عادت کنی.چون من از اول مهر باید برم سر کار و تنها می مونی.برای شروع خوب بود چون غریبی نمیکردی.مادر جون هم خیلی دوستت داره و حواسش بهت هست.یکم خیالم راحت شد.ح...
28 شهريور 1393

اولین سفر ییلاقی٬ اولین آتلیه

سلام  وروجکم .آخرین ماه اولین تابستونت رو داری میگذرونی. پنج شهریور ( هشت ماه و دوازده روز) همکارای من برای بار دوم خونمون اومدند تا تو رو ببینند.شما هم از دیدن بچه های کوچولوشون که از تو بزرگتر بودند خیلی هیجان زده شده بودی اما چون نمیتونستم با وجود تو ازشون پذیرایی کنم با باباییت فرستادمت خونه عمه زهرا. شش شهریور  پنجشنبه (۸ ماه و ۱۳ روز) به اتفاق پدرجون و مادرجون به روستای ییلاقی درازنو رفتیم و این اولین باری بود که به اونجا میرفتی .یک شب خوابیدیم و فرداش برگشتیم.محیط بیرون رو دوست داشتی و نسبت بهش کنجکاو بودی.تمام نگرانیم هم این بود که سرما نخوری.آخه اونجا شبهاش سرده و باید بخاری روشن بشه.خدا رو شکرسرما نخوردی و یکم آفتا...
11 شهريور 1393

دو روز تب ، دو روز جنگل

گل مامانی سلام .اولین مریضیت توی هشت ماه و چهار روزگیت اتفاق افتاد .سه شنبه 28 مرداد تب کردی .روز اول چند بار پاشویت کردم و بهت استامینوفن دادم.غذاتو هم نخوردی.روز دوم چهارشنبه صبح دیدم بازم تب داری و تبت 38 درجه مثل روز قبل بود.با هم رفتیم دکتر .  اما چون علامتی مثل تهوع و ... رو نداشتی دکتر چیزی تجویز نکرد.اما غروب تبت بیشتر شد.و تا 38/8 هم رسیده بود تهوع و اسهال هم داشتی .غذا هم نمیخوردی و بی طاقت شده بودی.تنها چیزی هم که میخوردی چایی بود و شیر.شب به پیشنهاد دکتر دلگری واست شیاف گذاشتم تا خدایی نکرده تبت بالا نره.خدا رو شکر صبح حالت کاملا خوب شده بود و دیگه نگران نبودم .یه بیماری ویروسی دو روز اذیتت کرد. صبح پنجشنبه 30 مرداد ...
2 شهريور 1393
1